جدول جو
جدول جو

معنی تهدی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تهدی کردن
(اِ کَ دَ)
راه یافتن: و چون خبر واقعۀ او به سلطان غیاث الدین رسید تفکر و تحیر به احوال او تهدی کرد و عجز و ضعف تصدی نمود. (جهانگشای جوینی). رجوع به تهدی شود
لغت نامه دهخدا
تهدی کردن
راه یافتن
تصویری از تهدی کردن
تصویر تهدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
تجاوز کردن، دست اندازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ کَ دَ)
عتاب کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرکشی. درشتی کردن. خشمگین شدن. غضب کردن. خشونت کردن در رفتار و گفتار:
بدو گفت مادر، که تندی مکن
بر اندازه باید که رانی سخن.
فردوسی.
بدو گفت بشتاب و برکش سپاه
نگه کن که لشکر کجا شد ز راه
به ایشان رسی هیچ تندی مکن
نخستین فرازآر شیرین سخن.
فردوسی.
به زال آنگهی گفت تندی مکن
به اندازه باید که رانی سخن.
فردوسی.
بدو گفت مادر که بشنو سخن
بدین شادمان باش و تندی مکن.
فردوسی.
درم ده سپه را و تندی مکن
چو خوشی بیابی نژندی مکن.
فردوسی.
ز مهر دل شود تیزیش کندی
نیارد کرد با معشوق تندی.
(ویس ورامین).
خوارزمشاه اسب بخواست و به جهد برنشست، اسب تندی کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354).
نکند تندی گردون و وفادار شود
گرچه طبعش بهمه وقتی تندی و جفاست.
مسعودسعد.
چون موسی بازآمد... همه قوم را گوساله پرست و کافر دید، با هارون تندی کرد. (مجمل التواریخ).
گه کند تندی و گه بخشش از آنک
بحر تند است گهربخش هم است.
خاقانی.
ترش بنشین و تندی کن که ما را تلخ ننماید
چه میگویی چنین شیرین که شوری در من افکندی.
سعدی.
هزار تندی و سختی بکن که سهل بود
جفای مثل تو بردن که سابق کرمی.
سعدی.
شیرین بضاعت بر مگس چندانکه تندی می کند
او بادبیزن همچنان در دست و می آید مگس.
سعدی.
، شتاب کردن. عجله کردن:
مرا بازگردان که دوراست راه
نباید که یابد مرا خشم شاه
بدو گفت شنگل که تندی مکن
که با تو هنوز است ما را سخن.
فردوسی.
چو بشنید خسرو ز دستان سخن
بدو گفت مشتاب و تندی مکن.
فردوسی.
گر ایدونکه تنگ اندرآید سخن
به جنگ آید او هیچ تندی مکن.
فردوسی.
سخنگوی چون برگشاید سخن
بمان تا بگوید تو تندی مکن.
فردوسی.
محمل بدار ای ساربان تندی مکن باکاروان
کز عشق آن سرو روان گوئی روانم می رود.
سعدی.
رجوع به تند و تندی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ دَ)
ترسانیدن و ترس دادن و تخویف کردن و اظهار عقوبت و سیاست کردن. (ناظم الاطباء). بیم کردن. ترسانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : روز آدینه قائد به سلام خوارزمشاه آمد و مست بود و ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 337). به چه قوت و عدت وکیل دریا را به انتقام خود تهدید می کنی. (کلیله و دمنه).
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمود ارسلان.
مولوی.
تهدید مکن که بی قراریم
شمشیر مکش که بی گناهیم.
میرحسن دهلوی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ خُ پُ کَ دَ)
گدائی کردن. صدقه خواستن. و رجوع به تکدی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ زَ دَ)
گدائی کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به تکدی شود
لغت نامه دهخدا
(نَکَ دَ)
ستم کردن. ستمگری. ظلم کردن. زورآوری و سختگیری کردن. درازدستی کردن: در منازعتی که میرفت میان بختیار و عضدالدوله، بی ادبیها و تعدی ها و تهورها کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191). خداوند آنچه بایست فرمود در آن تعدی که وی کرد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 636). تا تعدی نکند از نفسی بیشتر. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 272). فلان عامل را که فرستاده بولایت تعدی نکندی. (مجالس سعدی ص 22). و رجوع به تعدی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
چخیدن ستم کردن تجاوز کردن دست اندازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدی کردن
تصویر تکدی کردن
گدایی کردن در یوزگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
ترسانیدن بیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهجی کردن
تصویر تهجی کردن
حروف الفبا را جدا کردن و باسم آنها خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
گدایی کردن، دریوزگی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
للتّهديد
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
Threaten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
menacer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
ameaçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
kutisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
угрожать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
bedrohen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
погрожувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
grozić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
دھمکی دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
হুমকি দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
tehdit etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
minacciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
위협하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
לאיים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
धमकी देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
mengancam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
ข่มขู่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
amenazar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
bedreigen
دیکشنری فارسی به هلندی